وبلاگ حقوقی وحید چرخکاریان

وبلاگ حقوقی وحید چرخکاریان
وکیل پایه یک دادگستری و مشاور حقوقی
آخرين مطالب
لينک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان   ----------------------- وبلاگ حقوقی چرخ کاریان ///////  وکیل / وکالت / وکیل دادگستری / سایت حقوقی / مشاوره حقوقی و آدرس charkhkarian.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





حق و باطل

 دکتر حسینقلی کاتبی

حق را فرهنگ نویسان و ارباب ادب و دانش در معانی متعدد بکار برده و تعریفات‏ گوناگون از آن کرده‏اند و معنی و تعریف باطل را امر خلاف حق اعلام داشته‏اند و بحکم الاشیاء تعرف باضدادها و بحکم آنکه یک عده از لغات مانند تاریکی و روشنائی و سفیدی و سیاهی و نیکی و بدی معانی متضاد دارند دو معنی و مفهوم«حق»و«باطل»از تضاد برخوردارند و ازینراه معنی هریک در تعارض باهم بیشتر روشن میشود.
 
قاموس المحیط که از امهات فرهنگهای عربی و تألیف مجد الدین فیروز آبادی‏ است حق را چنین معنی کرده:
 
«الحق:من اسماء اللّه تعالی،و من صفاته و القرآن و ضد الباطل و الامر المقضی و العدل‏ و الاسلام و المال و الملک و الموجود الثابت و الصدق و الموت و الحزم و واحد الحقوق و حقیقة الامر...»
 
میر سید شریف جرجانی در کتاب التعریفات حق را در ذیل دو ماده چنین‏ تعریف کرده:
 
«الحق:اسم من اسماء تعالی و الشئی الحق ای الثابت حقیقة و یستعمل فی الصدق‏ و الصواب ایضا یقال قول حق و صواب.
 
«الحق فی اللغه:هو الثابت الذی لا یسوغ انکاره و فی اصطلاح اهل المعانی هو الحکم‏ المطابق للواقع یطلق علی الاقوال و العقائد و الادیان و المذاهب باعتبار اشتمالها علی ذلک‏ و یقابله الباطل و اما الصدق فقد شاع فی الاقوال خاصه و یقابله الکذب و قد یفرق بینهما بان‏ المطابقة تعتبر فی الحق من جانب الواقع و فی الصدق من جانب الحکم فمعنی صدق الحکم مطابقته‏ للواقع و معنی حقیقته مطابقة الواقع ایاه.»
 
المنجد تآلیف لویس معلوف از آباء یسوعی که فرهنگ معاصر عربی است میگوید:
 
«الحق:ضد الباطل.الیقین،العدل.الموجود الثابت. الحظ و النصیب.المال و الملک.الحزم.الامر المقضی.الموت(ج)حقوق و یقال‏ هو حق بگذا ای جدیر.»
 
از فرهنگهای فارسی فرهنگ جامع در ذیل کلمهء حق نوشته است:
 
«حق-حقوق(ج)از نامهای خدای متعال یا از صفات او،قرآن.نقیض باطل،کاری‏ که واقع شود،عدل،اسلام،امال و ملک.واجب.موجود ثابت،راست و درست،سزاوار، مرگ،راستی،حزم،نصیب معین کسی.»
 
و«فرهنگ معین»که بهترین و کاملترین فرهنگهای فارسی است در معنی حق‏ نوشته است:
 
«حق(ع)1-(ص)راست،درست،مقابل باطل:مطلب حق.2-(ا)راستی. درستی،حقیقت:از حق عدول کرد.3-یقین:این مطلب حق است.4-عدل،داد، انصاف:حق مطلب را ادا کرد.5-نصیب،بهره،مزد.6-سزاواری،شایستگی: حق بود که بگوئبد...7-ملک،مال.(ج)حقوق.8(اخ)خدای تعالی.»
 
و در کتاب المصادر تألیف ابو عبد اللّه حسین بن احمد زوزنی که فقط از نظر مصدر بودن حق را معنی کرده است مینویسد:«الحق درست کردن و سزاوار گردانیدن و درست‏ بدانستن و کسی را بر حق بداشتن و واجب بکردن.»
 
باین ترتیب آنچه استنباط و استنتاج میشود حق در لغت یک معنی و مفهوم بیشتر ندارد ولی در استعمال است که معانی متعدد لغوی و اصطلاح پیدا میکند.یعنی تبادر از کلمهء«حق» قطع نظر از استعمال آن در علوم ادبی و منطق و فلسفه و حقوق و اخلاق و جامعه‏شناسی و محاورات‏ «مفهوم»مشخص و معینی است مثل سایر مفاهیم و قطعا و قهرا از کلمهء حق چند مفهوم به ذهن‏ خطور نمیکند بلکه یک مفهوم بیشتر ندارد و نمیتوان آنرا با مشتقاتی از قبیل حقیقت و حقانیت‏ بیان کرد و نیز نمیتوان معادل‏هائی برای آن مانند درستی و راستی و سزاواری که هرکدام‏ مفهوم خاصی غیر از حق دارند بیان داشت.
 
چنانکه وقتی میگوئیم:خدای حق است،اسلام حق است،مرگ حق است و یا میگوئیم‏ این حق من است،تو حق نداری،حق به حقدار میرسد،حق شمشیر بران است،حرف حق‏ تلخ است و یا میگوئیم حق مادر را نگاهدار،حق همسایه را رعایت کن،حق نان و نمک را فرو مگذار و نظایر اینها...
 
آیا مفاهیم مختلفی در ذهن ما ایجاد میشود؟مسلما خیر.زیرا تبادر که علامت حقیقت است جز یکی نمیتواند باشد.بعلاوه اگر معانی مختلف عین هم باشند که یکی بیشتر نیستند و اگر مخالف هم باشند نمیتوانند باهم در ذهن خطور و جلوه کنند.بنابراین شمردن معانی و مفاهیمی‏ از قبیل خدا.قرآن.اسلام.عدل،مال،ملک،راست،درست.سزاوار،مرگ،راستی،نصیب، بهره،حزم،صدق قول،بقین،مزد،انصاف و نظایر اینها در مقابل تحلیل کلمهء حق و ادای معنی‏ انفرادی و تجریدی آن بنظر صحیح نمیآید.
 
زیرا همانطور که اسلام در برابر کفر حق است.روشنائی هم در برابر تاریکی و عدل در برابر ظلم حق است و یا حق همسایه از لحاظ تحلیل همان مفهوم را دارد که حق نان و نمک‏دار است چنانکه در ترکیباتی هم مانند حقگوئی و حق‏جوئی گفتن و جستن دو عمل مختلف است والا آنچه اولی میگوید و آنچه دومی میجوید یکی است.
 
بعضیها برای تقریب ذهن گفته‏اند:حق امر ثابت انکارناپذیر است یا حق امر واقع شده‏ یا حق امر مطابق یا واقع یا حق وجود ثابت است.
 
با موشکافی که بعمل آید نمی‏توان هیچیک ازین معانی و تعبیرات را هم درست مفهوم حق‏ دانست بلکه از لحاظ تداول و استعمال و موارد اثباتی یا سلبی است که حق را انکارناپذیر،مسلم، منطبق با واقع یا خلاف واقع و غیر ثابت و نظایر اینها میدانیم.
 
ازین بحث که بگذریم به تناسب موضوع،معنی اصطلاحی حق در قلمرو حقوق و قضا و در کتب و متون حقوقی عبارتست از:«سلطه و امتیاز و قدرت ناشی از قانون.»که بطور عادی‏ افراد یا اشخاص حقوقی از آن بهره‏مند هستند و اگر مورد تعدی و تفریط قرار گرفت قانون آنرا حمایت میکند پس مصونیت حق با ضمانت قانون است که آنهم اراده دسته جمعی افراد است که‏ بشکل مواد مصوب از طرف نمایندگان وکلای آنان برقرار میگردد.
 
حق در مورد معنی اصطلاحی هم بمناسبت استعمالات مختلف و در مواد و متون مختلف ظاهرا معادل‏هائی پیدا کرده است که اگر به کتابها و فرهنگ‏های حقوقی مراجعه شود این معادل‏ها و معانی بدست می‏آید که از آنجمله است،اختیار،امتیاز،اصل،قاعده،نظام،تعرفه،مالیات، دستمزد،دلیل،سبب،حجت،آئین،رسم،فقه،شریعت،نظام،سامان،عوارض،مواجب و نظایر اینها:
 
اما آنچه مسلم است در حقوق هم کله«حق»بیشتر از یک معنی ندارد که حقیقت اصطلاحی‏ است و از حقیقت لغوی ناشی میشود و باز بر اثر امارات و قرائن و طریقهء استعمال است که حقیقت‏ اصطلاحی در معانی و تعابیر متعدد ظهور و جلوه میکند.
 
پس حق که«قدرت قانونی»است مثل آب که در ظروف مختلف شکل‏های مختلف بخود میگیرد در موارد مختلف مصادیق مختلف از آن مستفاد میشود که با آن منافات ندارد و معنی مخالف آن را«ناحق»یا«باطل»میگوئیم.
 
اینک تعبیرهای مختلف لغوی و اصطلاحی حق و باطل:
 
حق:
 
وجود در اعیان که واقعیت هر چیزی نحوهء وجود آنست،
 
وجود دائم و همیشگی،
 
وجود واجب لذاته،
 
قول و عقیده و رأی مطابق با واقع،
 
هر فعلی که مطابق و موافق با غایت مناسب آن باشد،
 
هر حکم مناسب با مبادی و اسباب موجبه،
 
اما باطل:
 
هر امری که نادرست باشد،
 
هر امری که مورد توجه و اعتنا نباشد،
 
هر عقیده و قولی که منطبق با واقع نباشد،
 
هر فعلی که مطابق و موافق با غایت مناسب آن نباشد،
 
هر حکمی که با مبادی وجهات موجبه متناسب نباشد.
 
و برای تکمیل،تعریفی را که در«فرهنگ علوم عقلی»از حق و باطل شده است می‏آوریم:
 
«حق بمعنای گفتار درست و فکر درست و قضیه‏ایت که مطابق با واقع باشد و موافق با نفس الامر است و بالاخره سزاوار و درست و راست و واجب و کاری است که البته واقع شود و راستی و...راست کردن سخن و درست کردن و حکم مطابق با واقع است و اطلاق بر عقاید و ادیان و مذهب نیز شود و مقابل آن باطل است.»
 
حق و باطل در ضرب المثل‏ها و سخنان حکمت‏آمیز و اشعار زیاد استعمال‏ شده است:
 
حق را همیشه دوران است و باطل را چند روزه جولان،ترجمهء:ان للحق دوله و للباطل جوله.
 
*** از حق تا ناحق چهار انگشت است،یعنی آنچه دیده می‏بیند درست است نه آنچه گوش‏ میشنود.در این معنی است که مولوی فرماید:
 
کرد مردی از سخندانی سئوال‏حق و باطل چیست ای نکو مقال‏   گوش را بگرفت و گفت این باطل است‏چشم حق است و یقینش حاصل است.
 
اما اگر گفته‏ها و شنفته‏ها با مبادی و اسباب موجبه به تحقق پیوندد حق است‏ و از اسباب موجبهء حق دلیل و حجت است:
 
حق که نا با حجت است مشتبه و باطل است.عمادی شهریاری
 
و از جمله دلایل گواهی است چنانکه ادیب صابر گفته:
 
گواه عشق من است اشک لعل و چهره زردکه حق درست نگردد چو بی‏گوا باشد.
 
ولی بنظر اقبال لاهوری برای«اهل حق»حجت و دعوی دو«نمود»جداگانه از یک‏ «بود»است و در واقع اختلاف ظاهری مانع وحدت باطنی نیست:
 
اهل حق را حجت و دعوی یکی است‏خیمه‏های ما جدا دلها یکی است.
 
و در رعایت حق و اجتناب از باطل تأکید شده چنانکه سعدی فرموده:
 
از آن جمله دامن بیفشاند و گفت‏حق از بهر باطل نشاید نهفت
 
حق در مذاق عرفا و فلاسفه ذات باری است که در همهء کاینات ساری و جاری است. در این معنی است که ابو سعید ابو الخیر گفته است.
 
حق را مشمر جدا ز عالم زیراک‏عالم همه در حق است و حق در عالم
 
حق قوت و اصالت ذاتی و قدرت ماهوی دارد و اینست که گفته‏اند:
 
الحق یعلو و لا یعلی علیه، و بهمین جهت است که میگویند:حق به حقدار میرسد. و بجای کلمهء حقدار که امروزه ذیحق میگوئیم در شعر امیر معزی اصطلاح«حقور» بکار رفته:
 
آنچه بگرفت از جهان و از پدر میراث یافت‏هر دو حقی واجب است و حق بدست حق ور است
...
 
خدمت تو هست حق و دولت او حقور است‏شکر یزدان را که اکنون حق سوی حقور رسید
حق را گاهی با قدرت یا زور مشتبه میسازند و چون اعتبارات را در نظر میگیرند میگویند حق با زور است و الحق لمن غلب را در این مورد بکار میبرند و می‏گویند:
 
«حق برون نامده جز از دهن توپ کروب»و حال آنکه قدرت ضامن اجرا و پشتیبان حق 
است و تمام نیروی بشری و سازمان‏های اجتماعی و سیاسی بمنظور احراز حق و اجرای‏ حق است و عدالت هم باین منظور برقرار میگردد:
 
گفتند که حق رخ نهفته است‏این گوهر صاف کس نسفته است‏قومی گفتند حق زور است!این گفته زراه عقل دور است‏ این حرف خوش است در جهانی‏کانجا نبود ز حق نشانی‏حق هست بخود همیشه قائم‏تابند ز نور عدل دائم‏این حرف شنیده‏ام ز استادکاو داد سخن بیک سخن دادزور است به حق نه حق بزور است‏نور است زخور نه خور زنور است .
 
و همین هدف است که تلاش بشر مصروف آن بوده و تنها موضوعی که کوشندگان راه‏ حق در پی آن تکاپو دارند اینست که:
 
«قدرت حق جانشین حق قدرت گردد.»
 
روح قانون:
 
عدالت روح قانون و قانون روح کشور است.
 
« مجله ی کانون وکلا » دی و بهمن و اسفند 1346 - شماره 107 
ذکر منبع و نام سایت ( راه مقصـود ) در استفاده از مطالب الزامی است.

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





: مرتبه
[ برچسب:, ] [ ] [ چرخکاریان ( وکیل پایه یک دادگستری ) ]
درباره وبلاگ

خوش آمدید ........................................ قبول وکالت در کلیه دعاوی حقوقی ، کیفری ، ثبت و... ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,, در کلیه محاکم استان تهران ، البرز و یزد ..............................................
ترمينولوژي حقوق
امکانات وب
وب سايت حقوقدانان جوان ايران

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 5
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 239
بازدید کل : 207629
تعداد مطالب : 264
تعداد نظرات : 11
تعداد آنلاین : 1

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت

موسسه حقوقی چرخ کاریان

این صفحه را به اشتراک بگذارید